نگار
بیمار
چه تکراری شده روزهای بی تو
غرق غم، پر از بغض، پر از اشک
نه انتظاری، نه حس و حالی
فقط دلم بهانه میکند تو را
نه هیچ امیدی، نه هیچ بهاری
تو که نباشی همیشه دلم تنگ است
نه فال حافظ، نه خواب صادق
به هیچ یک دلم خوش نمیشود
فقط دلم تنگ است
من خستهام از بیتوبودن
بیتحمل و بیتاب از این درد
چه مجازات سختی
من به تو مبتلا شدم
محتاج تو و سرشار از تو
هر روز دلم تو را ضجه میزند
سر به زانو، بیرمغ، بیشرر
خواهش توست التماس دلم
چه معصومانه، چه مظلومانه
دلم برای دلم میسوزد
دل بی تو بیمار است
من بی تو بیمار