نگار
دوستت دارم هایم ناشیانه شد
ساعت به وقت عشق
هوای تو کردم و خواهشهایم عارفانه شد
بهانه تو گرفتم
گریه کردم و نالههایم غریبانه شد
تو سر رسیدی
آمدی و عاشقت سر به روی شانه شد
سرشار از عشقت شدم
آرام شدم و گلایههایم منصفانه شد
عطرت پیچید
در هوایت نفس کشیدم و لحظههایم شاعرانه شد
دستم در دستت بود
دست و پایم گم شد و دوستت دارمهایم ناشیانه شد
لبخند زدی
سخت دلم تنگ شد و نگاههایم عاشقانه شد
دلجویی کردی
از عشقت گفتم و سوگندهایم صادقانه شد
تازه شدغمهایم
بغض کردم، ساکت شدم و اشکهایم روانه شد
از عشق گفتی
غرق نگاهت شدم، پر گشودم و آغوشت آشیانه شد
گفتم با من بمان
تبسمی کردی و احساسم جاودانه شد
از خواب پریدم
دوباره سرنوشت من همان فراق ظالمانه شد
غم بر دل نشست
بیقرار شدم و نگاههایم معصومانه شد
دلم لرزید
به یکباره دریای عشقت اقیانوسی بیکرانه شد
کپی جز با ذکر منبع و لینک کردن متن جایز نیست.